جدول جو
جدول جو

معنی گلی داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

گلی داشتن
گله داشتن، شکوه داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گذر داشتن
تصویر گذر داشتن
راه داشتن، عبور کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گسیل داشتن
تصویر گسیل داشتن
فرستادن کسی به جایی، روانه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوش داشتن
تصویر گوش داشتن
گوش کردن، گوش فرا دادن، شنیدن، کنایه از مواظبت و مراقبت و حفظ کردن
فرهنگ فارسی عمید
(فُ فَ /فِ شُ دَ)
در تداول عامه، داشتن متکفل هزینۀ عیش و عشرت خود و رفقا. توضیح اینکه وقتی یکی از لات هاچنین کسی را پیدا کند هنگام دعوت کردن و ’بفرما زدن’ به رفقایش میگوید بفرمائید برویم امشب ولی داریم. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). رجوع به ولی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنه داشتن
تصویر گنه داشتن
گناه داشتن: اگر چه نداری گنه نزد شاه چنان باش پیشش که مرد گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلو داشتن
تصویر غلو داشتن
زیاده روی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میل داشتن
تصویر میل داشتن
گراییدن کشیده شدن نیازیدن کامستن علاقه داشتن تمایل داشتن: (صریحا بمردم میگوید که حضرت شاه میل بمذهب تسنن دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیتی داشتن
تصویر گیتی داشتن
جهانبانی کردن سروری کردن در دنیا پادشاهی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیر داشتن
تصویر گیر داشتن
گیر داشتن کاری. سد و مانعی در راه آن ایجاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش داشتن
تصویر گوش داشتن
شنیدن
فرهنگ لغت هوشیار
داشتن کسی که پول عیش و عشرت رفق را بپردازد. توضیح وقتی که یک ازلاتها چنین کسی را پیدا کند هنگام دعوت کردن و (بفرما زدن) برفقایش می گوید: بیایید برویم امشب ولی داریم خ)
فرهنگ لغت هوشیار
گرم نگاه داشتن چیزی را، دلجویی کردن تسلی دادن: اول دل من گرم همی داشتی و من دل برتو فرو بسته بدان شیرین گفتار، بسیار معاشرت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذر داشتن
تصویر گذر داشتن
راه داشتن عبور کردن: گذر داشتم بکویی و نظری بما هرویی
فرهنگ لغت هوشیار
مت داشتن لغزش داشتن نادرستی داشتن در گفتن خواندن یا نوشتن اشتباه داشتن: املای تو پنج غلط دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجلی داشتن
تصویر تجلی داشتن
جلوه داشتن، ظهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تری داشتن
تصویر تری داشتن
رطوبتی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
در چله خانه معتکف شدن مدت چهل روز مدت چهل روز بعبادت و ریاضت پرداختن، در روز چهلم مرگ عزیزی مراسم خاصی برپا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روی داشتن
تصویر روی داشتن
صواب بودن امر، روداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای داشتن
تصویر پای داشتن
پایداری کردن، ثبات ورزیدن، استقامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلد داشتن
تصویر بلد داشتن
رهبر داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گسی داشتن
تصویر گسی داشتن
((گُ. تَ))
فرستادن، روانه شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پای داشتن
تصویر پای داشتن
((تَ))
ایستادگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روی داشتن
تصویر روی داشتن
((تَ))
وجهی داشتن، روا بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوش داشتن
تصویر گوش داشتن
((تَ))
متوجه بودن، مراقب بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قله داشتن
تصویر قله داشتن
Crest
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قله داشتن
تصویر قله داشتن
crêter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قله داشتن
تصویر قله داشتن
достигать вершины
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قله داشتن
تصویر قله داشتن
den Gipfel erreichen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قله داشتن
تصویر قله داشتن
osiągać szczyt
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قله داشتن
تصویر قله داشتن
досягати вершини
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قله داشتن
تصویر قله داشتن
crestear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قله داشتن
تصویر قله داشتن
alcançar o cume
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قله داشتن
تصویر قله داشتن
raggiungere la cima
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قله داشتن
تصویر قله داشتن
de top bereiken
دیکشنری فارسی به هلندی